یک روز در دستشویی عمومی/طنز

تبلیغات شما

پاتوق تفریحی پاتوق تفریحی
درباره ما
لینکستان
امكانات جانبي

من تقریباً تو دستشویی نشسته بودم که از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت:
- سلام حالت خوبه؟
من اصلاً عادت ندارم که تو دستشویی مردانه هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن باهاش، اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت آوری دادم:
- حالم خیلی خیلی توپه.
بعدش اون آقاهه پرسید:
- خوب چه خبر؟ چه کار می خوای بکنی؟
با خودم گفتم، این دیگه چه سؤالی بود؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم برای همین گفتم:
- اُه منم مثل خودت فقط داشتم از اینجا می گذشتم.
وقتی سؤال بعدیشو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور میشه، به هر ترفندی بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم:
- من می تونم بیام طرف تو؟
آره سؤال یکمی برام سنگین بود. با خودم فکر کردم که اگه مؤدب باشم و با حفظ احترام صحبتمون رو تموم کنم، مناسب تره، بخاطر همین بهش گفتم:
- نه! الآن یکم سرم شلوغه.
یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت:
- ببین. من بعداً باهات تماس می گیرم. یه احمقی داخل دستشویی بغلی همش داره به همه سؤال های من جواب میده!!! ول کن هم نیست.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: خنده دار، داستان، داستان ایرانی، مطالب، مطالب خنده دار، ،
:: برچسب‌ها: یک روز در دستشویی عمومی , دستشویی , تلفن حرف زدن , در دستشویی حرف نزنید,
نویسنده : Admin
تاریخ : یک شنبه 30 شهريور 1393
موضوعات
برچسب ها
نویسندگان
آرشیو مطالب
طراح قالب